تو
می گویی که من دیوانه ام
روزه سکوت گرفتن مگر ديوانگي است ؟!
مجبورم با بی کلامی هم نوا باشم
دلی دارم پر از غم
ولی محکوم خاموشی
همه حرفم سکوتی تلخ ، از فریاد صد آدم رساتر
من اگر دیوانه ام ، باشد ،
من با همه ديوانگي هایم تو را خواندم
من، با همه ديوانگي هایم اسیر این سکوت تلخ و تاریکم
وتو ، برای رفتنت ، اگر بهانه ای جز این نیست
تَوَهُم بودنت را برای من بگذار
خودت می توانی بدون هیچ بهانه بروی
این اگر ديوانگي است
باشد
کمی با
من مدارا کن
یه کم دیوانه ام امشب
نترس از من
بیا با من
که داروئی ز شعر و موسیقی خوردم
کمی آرامم و راحت به ظاهر
و لیکن در درون آشفته ام امشب
مپرس هرگز ز سر و راز این ديوانگي از من
که خود دیوانه ام از دست این ديوانگي امشب ...
مگر
ديوانگي عیب است!
ديوانگي یعنی رهایی
از قید قانون هایی
- که مثل پیله
به دور خود
تنیده ایم ...
دیوونه
کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصلهی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم میشه چیکارهام
میچرخم و میچرخونم ٬ سیارهام
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم، بستمش
راه دیدم نرفته بود، رفتمش
جوونهی نشکفته رو٬ رستمش
ویروس که بود حالیش نبود هستمش
جواب زنده بودنم مرگ نبود؛ جون شما بود؟
مردن من مردن یک برگ نبود؛ تو رو به خدا بود؟
اون همه افسانه و افسون ولش؟
این دل پر خون ولش؟
دلهرهی گم کردن گدار مارون ولش؟
تماشای پرندهها بالای کارون ولش؟
خیابونا، سوت زدنا، شپ شپ بارون ولش؟
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست؛ دویدم
چشم فرستادی برام تا ببینم؛ که دیدم
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه؟
کنار این جوب روون معناش چیه؟
این همه راز، این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه؟ نه والله!
مات و پریشونم کنی که چی بشه؟ نه بالله!
پریشونت نبودم؟
من،
حیرونت نبودم؟
تازه داشتم میفهمیدم که فهم من چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر میخواد دنیا بیاد، آهن و فسفرش کمه
***
چشمای من آهن انجیر شدن
حلقهای از حلقهی زنجیر شدن
عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
///
حسین پناهی
امروز هم
که به نیست گذشت
دیروز مبهم خیال را چه می بایست؟
وقتی پر از خالی همیشگی ارزو
فردا چه برسد پرواز می اید؟!
با این کوله بار سنگینه
پر از نیست
یکی،یکی
فردا،فردا،فردا
روز نامه های هر روز
دلهره
ترس
کمی امید
و ارزویی دیگر
که باز هم قبول نشد!
ولی فردا حتما قبول می شود
با این رمق مندرس بی مزگ
خیابان های سر در گم
پرسه های شلوغ و کثیف
عابران بی منظره و
دوباره،انتظار فردا
یکی،یکی
فردا،فردا،فردا
اقا!!!
خیابان هزارم کجاست...
salm.parya jan weblog jalebi dari.
kheyli khoob mishe age baham doost bashim.
baram mail bezan. [email protected]
3977 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
5 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian